قال على (عليه السلام):ان للجسم سته احوال : الصحه و المرض و الموت و الحياه و النوم و اليقظه
بدن را شش حالت دست مىدهد: سلامتى، بيمارى، مرگ، زندگى، خواب و بيدارى
روح نيز چنين است،دانش زندگی او و جهل و نادانی مرگش و شک بیماریش و یقین سلامتی او و غفلت خواب او و هوشیاری بیداری اوست.
كذلك الروح :
فحياتها علمها و موتها جهلها
جهل در قرآن : این کلمه برای اولین بار در آیات مدنی مطرح گردید. در قرآن مشتقات اسمی و فعلی آن بصورت جاهل، جاهلون، جاهلین، جهالة، یجهلون، تجهلون و جهول به کار رفته است. در اینجا به سه آیه اشاره میشود :
1 - خداوند در قرآن کریم میفرماید:
یوسف گفت: پروردگارا! زندان نزد من محبوبتر است از آنچه اینها مرا به سوی آن میخوانند و اگر مکر و نیرنگ آنها را از من بازنگردانی، به سوی آنان متمایل خواهم شد و از جاهلان خواهم بود.» (یوسف/ 33) از این آیه استنباط میشود که گناه موجب سلب علوم خدادی است و جهل تنها بیسوادی نیست، بلکه انتخاب لذت آنی و چشم پوشی از رضای خداوند، نیز جهل محض است.
2 - در ادامه آمده است که آنحضرت به برادران خود فرمود :
آیا دانستید با یوسف و برادرش چه کردید، آنگاه که جاهل بودید؟ (یوسف / 89)
در این آیه، جهل تنها به معنای ندانستن نیست بلکه غلبه هوسها و نوعی بیتوجهی است. انسان گناهکار هر چند عالم باشد، جاهل است. چون توجه ندارد و آتش دوزخ را برای خودش میخرد.
3 - و (به یاد آورید) هنگامی را که موسی به قوم خود گفت: خداوند به شما دستور میدهد ماده گاوی را ذبح کنید (و قطعهای از بدن آن را به مقتولی که قاتلش شناخته نشده بزنید، تا زنده شود و قاتل خویش را معرفی کند و غوغا خاموش گردد.) گفتند: آیا ما را مسخره میکنی؟ (موسی) گفت: به خدا پناه میبرم از اینکه از جاهلان باشم!». (بقره/67)
و مرضها شكها : امام صادق(ع): کان رسول الله(ص)یتعوذ فی کل یوم من ست من الشک و الشرک والحمیه و الغضب و البغی و الحسد.
وصحتها یقینها و مرضها شکها
پیامبر(ص)هر روز از شش چیز به خدا پناه می برد: شک، شرک، تعصب، خشم، ظلم و حسد. و نومها غفلتها
خداوند در سوره اعراف میفرمايد: «وَلقََدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ ۖلَهُمْ قُلُوبٌ لَّا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَّا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَّا يَسْمَعُونَ بِهَا ۚأُولَـٰئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ ۚأُولَـٰئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ ما بسیاری از جن و انس را برای دوزخ آفریدیم، آنها دلها (و عقلهایی) دارند که با آن چیزی درک نمیکنند و چشمانی دارند که با آنها نمیبینند و گوشهایی دارند که با آن نمیشوند. آنها همچون چهارپایانند، بلکه بدترند. آنها همان غافلانند.
«غفلت» و بیخبری سرچشمههای زیادی دارد که نخستین عامل آن، جهل و ناآگاهی است. عدم شناخت مقام پروردگار، بیتوجهی به مسأله قیامت، ناآگاهی نسبت به بیاعتباری مال و مقام و ثروت دنیا، بیخبری از وسوسههای شیطان، از مهمترین عوامل غفلت است.
امام امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در این زمینه میفرمایند: «ان من عرف الایام لم یغفل عن الاستعداد»کسی که وضع روزگار ( و بیاعتباری دنیا) را بداند از آمادگی برای سفر آخرت غافل نمیشود.» جهل به هر یک از این امور، سبب افتادن در گرداب «غفلت» و گرفتار شدن در عواقب شوم آن است.
نتایج غفلت :
1- زندگی سخت و مشقت بار : «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِى فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكاً»
2- قساوت قلب : امام باقر:ایاک و الغفلة ففیها تکون قساوة القلب از غفلت بپرهیز که مایه سنگدلی است.
3- همنشینی با شیطان : هرکس از یاد خدا روی گردان شود، شیطان را به سراغ او میفرستیم پس همواره قرین اوست! آری غفلت از ذکر خدا و غرق شدن در لذات دنیا، و دلباختگی به زرق و برق آن، موجب میشود که شیطانی بر انسان مسلط گردد و همواره قرین او باشد
4- دوری از خدا : در مناجات شعبانیه آمده : «الهی ان انامتنی الغفلة عن الاستعداد للقائک فقد نبهتنی المعرفة بکرم آلائک» پروردگار من! اگر غفلت مرا به خواب فرو برده و استعداد لقای تو را از من گرفته، شناخت کرم نعمتهایت مرا از این خواب غفلت بیدار ساخته است.
5- مرگ قلب و جان : علی (علیه السلام) میفرماید:«من غلبت علیه الغفلة مات قلبه»کسی که غفلت بر او چیره شود، قلبش میمیرد. -- ونیز فرمودند: میان شما و موعظه و اندرز، حجابی از غفلت و غرور است.
6- نابودی و فساد اعمال : علی (ع) : «ایاک و الغفلة و الاغترار بالمهلة فان الغفلة تفسد الاعمال»از غفلت و غرور ناشی از مهلت و فرصت داده شده بپرهیز زیرا غفلت، اعمال آدمی را فاسد میکند.
این احتمال در تفسیر این حدیث وجود دارد که منظور، فساد اعمال گذشته انسان به خاطر غفلتهای آینده است، زیرا غفلت موجب گناه است و گناه موجب حبط اعمال میباشد.
و در نهج البلاغه میفرماید: «من حاسب نفسه ربح و من غفل عنها خسر.» هر آن کس مراقب نفس خویش بود سود برد، و هر کس غفلت ورزید زیانکار شد.
7- غفلت و هلاکت انسان : امام علی (علیه السلام) فرمود: «من طالت غفلته تعجلت هلکته» کسی که غفلتش طولانی شود، هلاکت او به سرعت فرا میرسد.
و در حدیث المعراج آمده : ای احمد! اندیشهات را یکی گردان و زبانت را یک زبان ساز و بدنت را زنده بدار و از من غافل مباش، هر که از من غافل باشد، اهمیتی ندهم که در کدام وادی هلاک شود.
علی (ع): دریغا بر هر غافلی که عمرش بر ضد او حجت باشد و روزهایش او را به سوی بدبختی کشاند.
و قرآن مجید میفرماید: «فَانتَقَمْنَا مِنهُْمْ فَأَغْرَقْنَاهُمْ فىِ الْيَمِّ بِأَنهَُّمْ كَذَّبُواْ بَِايَاتِنَا وَ كَانُواْ عَنهَْا غَافِلِين» سرانجام از آنها انتقام گرفتیم و آنان را در دریا غرق کردیم، زیرا آیات ما را تکذیب کردند و از آن غافل بودند.
8- زوال آرامش روحی و روانی : «الا بذکر الله تطمئن القلوب» با یاد خدا دلها آرامش مییابد. مفهوم این آیهی شریفه این خواهد شد هرکه از یاد خدا دوری جوید، دچار اضطراب و افسردگی روانی می شود و آرامش و ثبات روحی خود را در زندگی از دست میدهد.
9- عذاب جهنم در آخرت : و وعده حق (قیامت) نزدیک میشود، در آن هنگام چشمهای کافران از وحشت، از حرکت باز میماند، (میگویند) ای وای! بر ما که از این (جریان) در غفلت بودیم، بلکه ما ستمکار بودیم.
راههای زدودن غفلت :
1 - مداومت بر ذکر خدا
2-ممارست بر فکر کردن
3-نماز با حضور قلب
4 - ترک مجالس غافلین
5 - یادنعمت ها و نعمت دهنده
6 - مراقبه و مواظبت بر اعمال .
ويقظتها حفظها یعنی هوشیاری روح در بیداری اوست
عامربن عبدالله بن قيس از مسلمانان وارسته صدر اسلام در يكى از جنگها هنگام غروب، تنها وارد نيزارى شد، اسب خود را بيست و بالاى تپه رفت و به عبادت مشغول شد.يكى از سربازان اسلام مى گويداو را ديدم، در كمين او بودم، شنيدم در دعاى خويش عرض ميكرد: خدايا سه چيز از تو خواستم، دو چيز به من دادى، سومى رانيز به من بده تا آنگونه كه مى خواهم تو را عبادت كنم.در اين وقت متوجه من شد و گفت: مثل اينكه مراقب من بودى چرا چنين كردى؟گفتم: از اين سخنت بگذر، بگو بدانم آن سه تقاضا چيست كه خداوند دو تقاضايش را داده و يكى از آنها را نداده.گفت تا زنده ام به كسى نگو، تقاضاى اولم اين بود حب و علاقه به زنان را از دلم بيرون كند، زيرا از هيچ چيز هم چونطغيان غريزه جنسىدر مورد زنان در آسيب رسانى به دينم نمى ترسيدم.
كه اين تقاضايم بر آورده شده است و اكنون زنان نامحرم و ديوار در نظرم يكسانند. دومين تقاضايم اين بود كه از غير خدا نترسم، اينك خود را چنين ميابم. سومين تقاضايم اين است كه خداوند خواب را از من بگيرد تا آن گونه كه مى خواهم خدا را پرستش كنم، ولى به اين خواسته ام نرسيده ام.عامر هنگام احتضار گريه مى كرد، پرسيدند براى چه گريه مى كنى؟ گفت: گريه ام از ترس مرگ و علاقه به دنيا نيست، بلكه براى آن است كه از روزه در روزهاى گرم، و عبادت در شب هاى سرد، محروم مى شوم